هوای تازه
23 خرداد 1391 توسط رحیمی
هوا چقدر خوب و دو نفره ست …
من هستم و خدا …
و در جاده ی زندگی ، صورتم مهمان نسیمی که معطر شده از امید …
به خودم میگم : هیچ چیز ارزش این رو نداره که دستم رو از دستان مهربون خدا بکشم بیرون و بگذارم تو دست غیر خدا …
راستی اونکه دستان مهربان خدا رو به غیر او فروخت غیر از افسوس چه چیزی رو بدست آورد ؟